به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید سرافراز وطن «مرتضی بابائیان» در تاریخ یکم خردادماه ۱۳۴۴ در روستای مهرجان از توابع بخش خور، شهرستان نایین، استان اصفهان دیده به جهان گشود. این رزمنده مجاهد در ۲۶ اردیبهشتماه ۱۳۶۱ در ایستگاه حسینیه خرمشهر در نبرد با دشمن بعثی به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید پس از انتقال به تهران در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) آرام گرفت.
متن وصیتنامه این شهید را در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته.
هر کس که مرا طلب کند خواهد یافت و هر کس که مرا بیابد مرا خواهد شناخت و هر کس مرا بشناسد مرا دوست دارد و هر کس مرا دوست دارد عاشقم خواهد شد و هر کس که عاشقم شود عاشقش خواهم شد و هر کس که عاشقش گردم او را خواهم کشت و هر کس را که بکشم دیه او را بر گردن خواهم گرفت و هر کس که دیهاش بر گردن من باشد دیهاش را خواهم پرداخت.
به نام الله حافظ حرمت خون شهیدان که سرنوشت انسان به دست اوست. اوست که میمیراند و زنده میکند.
با درود فراوان بر خاتم انبیا و اهل بیتش و با سلام بر مهدی (عج) موعود منجی انسانها و نائب برحقش رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و تمامی شهدا و خانواده آنانکه فرزندان خود را در راه بدست آوردن آرمانهای اصیل اسلامی از دست دادهاند و با سلام بر ملت قهرمان ایران و با سلام بر مادر، برادر و خواهر عزیز خود و دوستان و آشنایان.
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ. «آل عمران آیه ۱۹۵»
آنانکه از وطن هجرت نمودند و از دیار خویش بیرون شده، در راه خدا رنج کشیده و جهاد کرده و کشته شدند، همانا گناهان ایشان را (در پرده لطف خود) بپوشانیم و آنها را به بهشتهایی در آوریم که زیر درختانش نهرها جاری است، این پاداشی است از جانب خدا.
ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد. امام خمینی
انسان بنا بر مسوولیتی که بر دوش او گذاشته شده است، باید این مسوولیت را که پاسداری از خون هزاران شهید و مجروح و معلول است به انجام رساند و من نیز بنابر مسوولیتی که حس نمودم برای الله و برای پاسخ دادن به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین (ع) به جبهههای جنگ که به قول اماممان انسان را به یاد صدر اسلام میاندازد.
آمدم تا با کفار به جهاد بپردازم و اگر در این راه کشته شدم که چه سعادتی از این بالاتر که در راه خدا و برای خدا کشته شدهام و به جایی میروم که آنجا را بهشت نامند و اگر قرار باشد که روزی من بمیرم هرگز نمیخواهم که در بستر مرگ بمیرم بلکه مرگ سرخ و شهادت در راه خدا را ترجیح میدهم، اما افسوس که سالها از عمرم گذشت، ولی هنوز مانند آب راکدی هستم. زیرا تا به حال از این همه نعمتی که خداوند به ما داده سپاسگذاری نکردهام و شرمندهام از اینکه به سخنان امام خود توجه درستی نکردهام و کلیه فرامینی را که بر یک مسلمان واجب است انجام ندادهام.
و اما درود بر تو ای مادرم که با امضا کردن رضایتنامه در حقیقت شهادتنامه من را امضا نمودی و مبادا ناراحت باشی، همیشه در یاد خدا باش؛ زیرا یاد خدا قلبها را آرامش میبخشد و چون کوه استوار و سرافراز باشی و هر گاه که خواستی برای من گریهکنی دلت را به کربلا ببر و بیاد حسین (ع) و اهل بیت او گریه کن و همیشه فریاد لا اله الا الله و الله اکبر خمینی رهبر را بلند کن که پیام شهیدان را به مردم رساندهای.
و اما تو ای خواهرم، مانند زینب (س) باش و مانند زینب (س) زندگی کن و مسوولیت خویش را در قبال این انقلاب و امام به انجام رسان و همیشه حجابت را سنگر خود قرار ده، زیرا خواهرم حجاب تو برندهتر از خون من است.
و شما ای برادران عزیزم محمد، اصغر و حسن شما ادامه دهنده راه شهدا باشید و راه مرا ادامه دهید و همیشه در پی تهذیب نفس خود باشید که باعث خواهد شد به خدا نزدیک شوید و در پی این باشید که اسلام را احیا کنید.
و پیامم به دوستان آشنایان و ملت شهید پرور ایران این است که پشتیبان ولایت فقیه و امام باشید و سخنان امام را بر قلبهایتان جاری سازید و با جان و دل پیرو امام باشید و مواظب باشید که این منافقین مبادا به اسلام ضربه بزنند و بر عهده شماست که آنان را از صفحه روزگار براندازید. ادامهدهنده راه شهدا باشید. در این صورت است که خدا و رسول او و شهیدان از شما راضی خواهند بود. در غیر این صورت مدیون خون شهدا هستید.
و تو ای خواهر و برادر محصلم، تو در سنگر مدرسه و من در سنگر جبهه و قلم سلاح تو و اسلحه سلاح من است و هر دوی ما در پی یک هدفیم و آن هم اسلام و خداست. پس بیدار باش و قلمت و کتابت را محکم در دستانت بهفشار و در مقابل هر گونه انحرافی بایست و سعی کن همیشه کار را برای خدا انجام دهی.
چند تذکر که در پایان دارم:
۱- ۱۰۰ تومان پولی را که در دفترچهام دارم، به حساب دولت بریزید.
۲- حتی الامکان از گذاشتن حجله خودداری کنید.
۳- در شهادتم ای مادر و ای خواهر و ای برادرم و دوستان و آشنایانم به هیچوجه پیراهن سیاه نپوشید، زیرا مرگم آگاهانه بوده.
۴- مجلس ختم مرا در مسجد امام جعفر صادق (ع) برگزار کنید و از حجتالاسلام قاضوی نیز برای سخنرانی دعوت کنید.
در پایان از کلیه دوستان و آشنایانی که موفق به دیدار آنها نشدهام حلالیت میطلبم.
والسلام
امام را دعا کنید.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
«مرتضی بابائیان»
دوم فروردین ۱۳۶۱»